جدول جو
جدول جو

معنی حساب برداشتن - جستجوی لغت در جدول جو

حساب برداشتن(نِ وِ تَ)
حساب گرفتن. عبرت گرفتن. حساب بردن. رجوع به حساب گرفتن و حساب بردن شود:
ز چهرۀ توبهشت آب و تاب بردارد
ز قامت تو قیامت حساب بردارد.
صائب اصفهانی (از ارمغان آصفی)
لغت نامه دهخدا
حساب برداشتن
عبرت گرفتن
تصویری از حساب برداشتن
تصویر حساب برداشتن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تاب برداشتن
تصویر تاب برداشتن
پیچ و خم پیدا کردن، پیچیدن، کج شدن
فرهنگ فارسی عمید
(کَ دَ)
حساب داشتن با کسی، با او معاملۀ نقد و نسیه و مانند آن داشتن، حساب داشتن در یک شعبه بانک، حساب جاری یا پس انداز در آن بانک داشتن، حساب نگاه داشتن:
حساب امشب وفردا به زلف او همی دارم
شمار ظلم و بیداد کسی برهم نمیگردد.
نظیری (ارمغان آصفی).
- حساب از خود داشتن، کنایه از مغرور بودن.
خاکساری پیش مغروران ندارد اعتباری
گر حسابی داری از خود در حساب ما مباش.
سلیم طهرانی (از ارمغان آصفی)
لغت نامه دهخدا
(غُ گِ رِ تَ)
نقاب برافکندن. نمایان شدن. روی نمودن:
نقاب شرم چو لاله ز روی بردارند
چو ماه و مهرسر و روی در نقاب کنند.
مسعودسعد
لغت نامه دهخدا
(اِ بَ)
پیچیدن چوب یا تختۀ تر پس از خشک شدن، تاب برداشتن چشم، کژ شدن چشم
لغت نامه دهخدا
تصویری از تاب برداشتن
تصویر تاب برداشتن
کج شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاب برداشتن
تصویر تاب برداشتن
((بَ تَ))
پیچیدن چوب یا تخته تر پس از خشک شدن
تاب برداشتن چشم: کج شدن چشم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تاب برداشتن
تصویر تاب برداشتن
يتأرجح
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از تاب برداشتن
تصویر تاب برداشتن
Warp
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تاب برداشتن
تصویر تاب برداشتن
déformer
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از تاب برداشتن
تصویر تاب برداشتن
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از تاب برداشتن
تصویر تاب برداشتن
ゆがめる
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از تاب برداشتن
تصویر تاب برداشتن
verziehen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تاب برداشتن
تصویر تاب برداشتن
деформувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تاب برداشتن
تصویر تاب برداشتن
بدلنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از تاب برداشتن
تصویر تاب برداشتن
বিকৃতি সৃষ্টি করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از تاب برداشتن
تصویر تاب برداشتن
kupinda
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از تاب برداشتن
تصویر تاب برداشتن
뒤틀다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از تاب برداشتن
تصویر تاب برداشتن
לעיוות
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از تاب برداشتن
تصویر تاب برداشتن
deformar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از تاب برداشتن
تصویر تاب برداشتن
विकृत करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از تاب برداشتن
تصویر تاب برداشتن
деформировать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تاب برداشتن
تصویر تاب برداشتن
บิดเบือน
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از تاب برداشتن
تصویر تاب برداشتن
vervormen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از تاب برداشتن
تصویر تاب برداشتن
zniekształcać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تاب برداشتن
تصویر تاب برداشتن
deformar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از تاب برداشتن
تصویر تاب برداشتن
deformare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از تاب برداشتن
تصویر تاب برداشتن
membengkokkan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی